English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (680 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
hike out U خم شدن یا اویختن به لبه قایق برای ایجاد تعادل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ballast U فلز سنگین کف قایق برای حفظ تعادل
daggerboard U تیر یا صفحه متحرک ته قایق برای حفظ تعادل
handicaps U مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
handicap U مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
handicaps U امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
handicap U امتیاز برای ایجاد تعادل امتیاز تعادلی
balancing act [between something] U ایجاد تعادل [بین دو وضعیت]
ActiveX U سیستمی که توسط ماکروسافت ایجاد شده برای ایجاد و توزیع برنامههای کوچک
They have successfully managed the balancing act between retaining the rustic charm and modern conversion. U آنها با موفقیت توانستند تعادل بین افسون روستایی و تبدیل مدرن را ایجاد کنند.
gantline U رجه یا طنابی که برای بارکشی و اویختن لباس مورداستفاده قرار میگیرد
scratch U حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratches U حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratching U حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratched U حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code U زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
wiring U ساختار فلزی برای پشتیبانی کابلهای ورودی و ایجاد اتصال برای وصل کابل ها
haze U تاثیر گرافیکی برای شبیه سازی مه طبیعی برای ایجاد فضای سه بعدی حقیقی تر
fins U برای حفظ تعادل
fin U برای حفظ تعادل
Viewdata U سیستم محاورهای برای ارسال متن یا گرافیک ازپایگاه داده به ترمینال کاربر به وسیله خط وط تلفن . که باعث ایجاد امکاناتی برای بازیابی اطلاعات , تراکنش ها , تحصیلات , بازی ها و خلاقیت میشود
self poise U تعادل بدون پایه یا پشیبان تعادل ناپایدار
sneakbox U قایق ته پهن برای شکارمرغابی
sneakboat U قایق ته پهن برای شکارمرغابی
When is there a ferry to ...? چه وقت قایق برای ... هست؟
walras law U براساس این قانون در تعادل عمومی بازارها با دخالت بازار پول چنانچه تعدادی بازار کالا درحالت تعادل قرارداشته باشنددر این صورت بازار بعدی که میتواند بازار پول باشد نیز درحالت تعادل قرار خواهدداشت
canopy U روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
canopies U روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
life raft قایق چوبی [برای نجات غریق]
transistors U برای ایجاد تابع منط قی
transistor U برای ایجاد تابع منط قی
nuptias non concubitus , sedconsensus , U برای ایجاد علقه زوجیت
bailer U سوراخی در عقب قایق برای بیرون ریختن اب
sportfisherman U قایق موتوری بزرگ برای ماهیگیری دورازساحل
burdended U فاصله گرفتن از قایق جلویی برای عبور
mooring line U طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
smudges U ایجاد دود برای دفع حشرات
fogging U برای ایجاد فضای سه بعدی طبیعی تر
smudge U ایجاد دود برای دفع حشرات
smudging U ایجاد دود برای دفع حشرات
smudged U ایجاد دود برای دفع حشرات
contact ion engine U موتوری برای ایجاد تراست درفضا
painters U طناب کوتاه وصل به قایق برای بستن به ساحل
chain plate U صفحه فلزی کنار قایق برای بستن بادبان
painter U طناب کوتاه وصل به قایق برای بستن به ساحل
bollard U تیر عمودی ساحل برای بستن قایق منقاری
bollards U تیر عمودی ساحل برای بستن قایق منقاری
dry plasma etching U روشی برای ایجاد یک پوشش روی یک قرص
incorporation U جا دادن ایجاد شخصیت حقوقی برای شرکت
gorge portion U محل مناسب برای ایجاد سد دربستر رودخانه
graphics U که برای ایجاد شکلهای ندیگر به کار می رود
geometry and rendering U مراحل اصلی برای ایجاد و نمایش شی سه بعدی
cable U طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
hydroplanes U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
cabled U طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
hydroplaning U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplaned U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
spill wind U سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
hydroplane U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
outrigger U چوبهای دراز طرفین قایق برای نگاه داشتن تورماهیگیری
marlinespike U وسیله نوک تیزی برای جداکردن رشتههای طناب قایق
counterweights U حالت تعادل وزنه تعادل
counterweight U حالت تعادل وزنه تعادل
jumpers U سیم هادی برای ایجاد انشعاب فرعی موقتی
jus ex injuria non oritur U تعدی و تجاوز فرد برای اوحقی ایجاد نمیکند
configure U نرم افزار واتصالات برای ایجاد یک سییستم خاص
entrance head U بار لازم برای ایجاد جریان ازیک لوله
jumper U سیم هادی برای ایجاد انشعاب فرعی موقتی
texture mapping U 2-پوشاندن یک تصویر با دیگری برای ایجاد یک بافت در اولی
breakpoint U حرف کاغذ برای ایجاد نقط ه توقف در برنامه
alphamosaic U برای ایجاد حروف گرافیکی و الفبا عددی در تلتکس
subliminal U غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس
subliminally U غیر کافی برای ایجاد تحریک عصبی یا احساس
stalking horse U کاندیدای نامزدشده برای ایجاد تفرقه در رای دهندگان
yaght club U باشگاه تفریحی قایق داران برای انجام مسابقه بین اعضا
mooring penant U طناب کوتاه وصل به گوی شناور برای بستن قایق به ساحل
answers U مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
aligned U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
share U روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
answered U مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
align U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
center U تعیین حدودوسیله ایجاد حرارت برای استفاده در هواپیمای بی موتور
Her teacher's presence caused her considerable discomfort. U بودن دبیر او [زن] احساس ناراحتی زیادی برای او [زن] ایجاد کرد.
aligning U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
answer U مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
thins U روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thinned U روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
thinners U روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
mkdir U دستور DOS برای ایجاد دایرکتوری جدید روی دیسک
thin U روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
answering U مودم منتظر برای دریافت تماس تلفنی و ایجاد ارتباط
shares U روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
aligns U ایجاد فاصله بین کلمات برای اطمینان از جا گرفتن خط متن در یک خط
shared U روش ایجاد امنیت شبکه برای حفافت منابع محلی
thinnest U روی یک مادهای برای ایجاد قط عات متصل مورد نیاز
traveler U میله فلزی عقب قایق با حلقه برای وصل کردن طناب بادبان
feep U صدایی که ترمینال برای جلب توجه استفاده کننده ایجاد میکند
DR DOS U سیستم عاملی که Digital Resaerch برای IBM PC ایجاد کرده است
immediate U پردازش داده پس از ایجاد آن و نه انتظار برای پاس ساعت یا زمان سنگرون
buffering U استفاده از بافر برای ایجاد اتصال بین وسایل کند و سریع
transaction trailing U ایجاد یک فایل کمکی برای پی گیری به روز دراوردن تمام فایلها
trapoze U سیم وصل به بالای دکل وکمربند سرنشین قایق برای فشار به سمت باد
bend allowance U فاصله خطی اضافی روی ورقه ها برای ایجاد خم هایی با شعاع معین
glideslope U شعاع رادیویی سیستم فرود باالات دقیق برای ایجاد یک راهنمای قوی
lifting U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
solenoid U سیم پیچی بشکل استوانه برای ایجاد میدان مغناطیسی مارپیچ کهربایی
precision U استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی عدد و ایجاد دقت بیشتر
lifts U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
ribbon U تعداد هادیهای نصب شده در کنار یک دیگر برای ایجاد کابل مسط ح
ribbons U تعداد هادیهای نصب شده در کنار یک دیگر برای ایجاد کابل مسط ح
bombed out U تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bomb U تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bombed U تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
lift U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
bombs U تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
lifted U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
tristimulus values U مقادیر نسبی یه رنگ اصلی که برای ایجاد رنگهای دیگر باهم ترکیب می شوند
compacted U مجموعه پیشرفتهای ROM-CD استاندارد ایجاد شده توسط Philips برای استفاده خانگی
compact U مجموعه پیشرفتهای ROM-CD استاندارد ایجاد شده توسط Philips برای استفاده خانگی
voicing U توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
lift wire U سیم هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
image [فضایی در حافظه که برای ایجاد تصویر پیش از ارسال به صفحه نمایش به کار می رود.]
compacts U مجموعه پیشرفتهای ROM-CD استاندارد ایجاد شده توسط Philips برای استفاده خانگی
images U فضایی در حافظه که برای ایجاد تصویر پیش از ارسال به صفحه نمایش به کار می رود
voices U توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
lift strut U پایه هایی که بار کششی حاصل از ایجاد نیروی برای بال را متحمل میشوند
voice U توانایی کامپیوتر برای تشخیص کلمات خاص در صدای انسان و ایجاد پاسخ مناسب
compacting U مجموعه پیشرفتهای ROM-CD استاندارد ایجاد شده توسط Philips برای استفاده خانگی
adobe type manager U استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
diver's flag U پرچم قرمز با نوار سفید روی قایق برای هشدار به قایقرانان تا از منطقه غواصی دور شوند
tactile U صفحه کلیدی که حاوی نشانههای مخصصوص برای انتخاب کلید باشد مثل ایجاد صدا
lubber's line U علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
backwind U حرکت قایق در وضعی که باداثر نامساعد نسبت به بادبان قایق بعدی داشته باشد
AT command set U مجموعهای استاندارد از دستورات برای کنترل کردن یک مودم که توسط Hayes Coprotion ایجاد شده است
reflex U یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
graphics U کارت اضافی برای PC یا Macintosh که متن ها ایجاد شده یا تصاویر را با یک منبع ویدیویی خارجی ترکیب میکند
reflexes U یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
check plot U یک ترسیم قلمی که به طورخودکار توسط سیستم CADقبل از ایجاد خروجی نهایی برای اصلاح و ویرایش تصویری تولید شود
smoke test U بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
ASF U قالب ایجاد شده توسط مایکروسافت به صورت چند رسانهای برای کار روی اینترنت و استفاده در محصول NETSHOW
ATD U دستور استاندارد برای مودم های سازگار که در شماره گیری تلفن به کار می روند و توسط Hayes ایجاد شده اند
load call U وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
aliasing U افزودن سیگنالهای صوتی بین الگوهای صوتی برای ایجاد صدای ملایم تر
boilerplating U قرار دادن بخشهای مختلف متن در کنار هم برای ایجاد متن نهایی
teleconferencing U ارتباط تعدادی کامپیوتر یا ترمینال با هم برای ایجاد ارتباط بین یک سری کاربر
Hayes Corporation U تولید کننده مودم که زبان کنترل استاندارد برای مودم ها ایجاد میکند
loll U اویختن
slouches U اویختن
slouched U اویختن
slouching U اویختن
lolled U اویختن
lolls U اویختن
slouch U اویختن
lolling U اویختن
hang U اویختن
hangs U اویختن
hitches U اویختن
hitching U اویختن
hitch U اویختن
hitched U اویختن
terrorism U عقیده به لزوم ادمکشی و ایجاد وحشت دربین مردم و یا سیستم فکری یی که هر نوع عملی را برای رسیدن به اهداف سیاسی جایز می داند
dial up U استفاده از یک شماره گیر یا دکمه فشاری تلفن برای ایجاد مکالمه تلفنی ایستگاه به ایستگاه
convention U استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
conventions U استاندارها یا قوانین آشنا که برای ایجاد سازگاری نرم افزار یا سخت افزار باید دنبال شوند
XNS U پروتکل شبکه ساخت xerox که پایهای برای پروتکلهای شبکه Novell ipx ایجاد کرده است
bulk U مین کننده اطلاع برای ایجاد صفحات متن ویدیویی -off line به کار می رود که بعد آنها را به سرعت به کامپیوتر اصلی متصل کند
fifth generation computers U مرحله بعدی طراحی سیستم کامپیوتری که با استفاده از مدارهای سریع VLSI و زبانهای برنامه سازی قدرتمند برای ایجاد امکان محدوده افراد
impales U بر چوب اویختن
crucifying U برصلیب اویختن
impaled U بر چوب اویختن
pout U لب رابزیر اویختن
impaling U بر چوب اویختن
hanging U عمل اویختن
pouting U لب رابزیر اویختن
cat U اویختن لنگر
pouted U لب رابزیر اویختن
pouts U لب رابزیر اویختن
crucifies U بدار اویختن
crucifies U برصلیب اویختن
cats U اویختن لنگر
bells U زنگ اویختن به
crucify U برصلیب اویختن
bell U زنگ اویختن به
curl of the lip U برگرداندن یا اویختن لب
crucify U بدار اویختن
crucifying U بدار اویختن
impale U بر چوب اویختن
strap U باتسمه اویختن
straps U باتسمه اویختن
cpu U ساعت درونی پردازنده که سیگنال با قاعده را ایجاد میکند که برای کنترل عملیات و ارسال داده در پردازنده است
original equipment manufacturer U شرکتی که قط عاتی ایجاد میکند با استفاده از قط عات ابتدایی سایر تولیدکنندگان و محصول را برای برنامه خاصی طراحی میکند
appending U اویختن پیوست کردن
hang out U محل اویختن چیزی
appends U اویختن پیوست کردن
appended U اویختن پیوست کردن
hang out U اویختن سماجت ورزیدن
dangles U اویزان کردن اویختن
dangling U اویزان کردن اویختن
dangle U اویزان کردن اویختن
append U اویختن پیوست کردن
dangled U اویزان کردن اویختن
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com